در این پژوهش پژوهشگر موارد زیر را رعایت نمود:
کسب اجازه از مسئولین بیمارستان جهت استفاده از پروندهها.
توضیح در مورد اهداف و روشهای مورد مطالعه به صورت شفاهی و کتبی برای شرکت کنندگان جهت اطمینان از فهم دقیق.
کسب رضایت نامه آگاهانه از افراد جهت شرکت در مطالعه که در آن ماهیت داوطلبانه بودن شرکت در مطالعه درج شده باشد.
اطمینان دادن به افراد در مورد محرمانه ماندن کلیۀ مطالب مطرح شده از سوی آنان.
توضیح در مورد هدف استفاده از ضبط و چگونگی استفاده از گفتگوهای آنان.
نگهداری کلیۀ اسناد مربوط به بیماران در یک فایل قفل شده.
عدم درج نام مشارکت کنندگان در کلیۀ اسناد مربوط به پژوهش مصاحبه ها.
یادآوری اختیاری بودن شرکت در مطالعه و اعلام انصراف از مطالعه در هر مرحله از پژوهش.
در صورت تمایل در اختیار قرار دادن نتایج مطالعه به آنان.
فصل چهارم
این فصل به منظور ارائه یافتههای پژوهش تنظیم شده است. به این جهت در ابتدا تحلیل یافتهها برای مفاهیم، زمینه، فرآیند و پیامد نگارش شده است، سپس بر اساس یکپارچه سازی و ترکیب طبقات نظریه پژوهش ارائه شده است.
تحلیل دادهها برای مفاهیم
تحلیل دادهها برای مفاهیم در واقع همان کدگذاری باز است که مفاهیم اولیه و طبقات شکل میگیرند. هدف اصلی از این کد گذاری مفهوم سازی و طبقه بندی اولیه از دادههاست. بر اساس آنچه در فصل قبل شرح داده شد، در ابتدا ۹۵۰ کد سطح اول از مصاحبهها و یادداشتهای در عرصه استخراج گردید. سپس کدهای مشابه دسته بندی شده و در گروهها یا طبقات موقت گنجانده شدند. در مرحله بعد طبقات مشابه بر اساس ویژگی و ابعادشان در هم ادغام شده و نامی که متناسب با آن طبقه بود، به آن اختصاص داده شد. لیست مفاهیم بدست آمده در کادر زیر نمایش داده شده است.
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
خود شخصی خود بین فردی خود بیرونی آسیب سوختگی تهدید |
آشفتگی خودوارسی دگروارسی موقعیت سنجی بازگشت به خویشتن |
محافظت از خود یکپارچگی جسمی اتصال به جریان زندگی |
طبقات/ مقولات
به باور کوربین و اشتراوس۲۰۰۸، کدگذاری باز و محوری به صورت همزمان صورت می گیرد، بر این اساس تحلیل دادهها برای مفاهیم منجر به استخراج طبقات و مقولاتی شد که فرآیند بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به جامعه را نشان داد. مقولات اصلی استخراج شده عبارت بودند از «ماتریکسخود»، «گسیختگیخود»، «مکانیابی» و «تعادل». جهت نمایش چگونگی شکلگیری مقولات اصلی، هر مقوله در جدولی مجزا نمایش دادهشده است (جداول۱-۴ تا ۵-۴). دادهها حاکی از آن بود که «ماتریکسخود»، «گسیختگیخود»، «مکانیابی» و «تعادل» به ترتیب زمینه، دغدغهی اصلی، استراتژی و پیامد این گروه از افراد بودند.
جدول ۱-۴ طیف، مفاهیم اولیه(ویژگیها)، زیر طبقات و طبقات مربوط به «زمینه» | ||||||||||||||||||||||||
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت jemo.ir مراجعه نمایید. |
جدول ۳- الف: نمونههایی از میکروتئوریهای استخراج شده در طول مطالعه | |
طبقات اصلی | میکروتئوری |
ماتریکسخود | خود فردی، بین فردی و بیرونی بافت جسمی، ذهنی و اجتماعی افراد را شکل میدهد و بر دریافت، درک و شناخت افراد در فرایند بازگشت آنها به جامعه تاثیر گذار است. منابع انرژیدهنده و بازدارنده از عوامل مهم بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی به شمار میروند. |
ادامه جدول ۳- الف: نمونههایی از میکروتئوریهای استخراج شده در طول مطالعه | ||
طبقات اصلی | میکروتئوری | |
گسیختگیخود | در مراحل اولیه سوختگی(حادثه و بستری) تمرکز فرد عموما بر دریافت های حسی و درد میباشد و لذا گسیختگی خود به صورت گسیختگی جسمی درک میشود.
دسته بندی علمی – پژوهشی : کشف فرآیند بازگشت بیماران سوختگی به جامعه و ارائه یک مدل- قسمت ۱۴با نزدیک شدن به زمان ترخیص و ورود به منزل تمرکز فرد عموما بر ادراکات روحی -روانی میباشد و لذا گسیختگی خود به صورت گسیختگی ذهنی درک میشود. |
|
ماتریکسخود- مکانیابی | بین اجزای «ماتریکسخود» و نوع استراتژیهای مورد استفاده برای محافظت از خود ارتباط وجود دارد. هدایتکنندهی بیماران مبتلا به سوختگی برای انتخاب استراتژیهای خودمحافظتی فرایندهای پیچیدهی ذهنی شامل خودوارسی، دگروارسی، موقعیت سنجی است. |
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت ۴۰y.ir مراجعه نمایید. |
ویژگیها و ابعاد عادی شدن و عادت کردن متفاوت است. عادی شدن مرحلهی بالاتری از عادت کردن است.
مکانیابی- تعادل
صحت و استحکام مطالعه
پژوهشگران کیفی چهار معیار برای صحت اطلاعات کیفی به کار می رود، که عبارتند از: اعتبار [۶۰]، قابلیت اعتماد [۶۱] ، تأیید پذیری[۶۲] و قابلیت انتقال [۶۳]میباشند(۱۳۳).
اعتبار به اطمینان از صحت اطلاعات اشاره دارد که برای افزایش آن از مقبولیت پژوهشگر، درگیری طولانی مدت و مشاهده مداوم، استفاده از تلفیق و بازنگری ناظرین خارجی استفاده می شد(۶۷).اعتبار مطابق با روایی داخلی است بدین معنی که یافته های حاصله بیانگر معنی و منظور شرکت کنندگان است(۲۲). جهت افزایش اعتبار دادهها تدابیر زیر اتخاذ گردید:
مصاحبه و ملاقاتهای طولانی مدت با مشارکت کنندگان
خواندن مکرر مصاحبهها و غرق شدن در دادهها
بهرهگیری از نظرات و پیشنهادهای تکمیلی همکاران جهت تأیید و اصلاح صحت کدها و طبقات استخراج شده. بدین ترتیب که پس از کد گذاری و طبقه بندی دادهها توسط محقق اول، میزان اتفاق نظر میان محققین در مورد کدها و طبقات بررسی میشد و در صورتی که اختلاف نظری وجود داشت، روند تجزیه تحلیل تا حدی ادامه مییافت که محققین در مورد آنها اتفاق نظر کسب کنند.
قابلیت اعتماد که همان پایداری دادهها در طول زمان و شرایط مشابه است، از طریق تکرار گام به گام و حسابرسی دقیق که شامل بررسی دقیق دادهها و مدارک مربوطه توسط یک ناظر خارجی است، صورت میگیرد. حسابرسی باعث تأیید پذیری هم میشود(۶۷). راه دیگر ارزیابی قابلیت اعتماد جستجو برای شواهد مغایر است(۷۸). برای ارزیابی این معیار باید تحقیق به تفصیل شرح داده شود. تأیید پذیری یا عینیت نیز زمانی تحقق مییابد که سایر محققان بتوانند به روشنی مسیر تحقیق و اقدامات صورت گرفته توسط محقق را دنبال(۲۲) و در مورد معنی دادهها توافق داشته باشند(۱۹).
در این پژوهش سعی شد کلیۀ مراحل تحقیق از ابتدا تا انتها به طور مبسوط شرح داده شود تا ناظر خارجی بتواند طبق این اسناد حسابرسی را انجام دهد و عینیت پژوهش نیز تحقق یابد. قابلیت انتقال به جای تعمیم پذیری استفاده شده(۲۲) و نام دیگر آن تناسب [۶۴] است (۲۷). لازم به ذکر است که در مطالعات کیفی از جمله گرانددتئوری محققان در صدد بررسی معنای واقعیات بوده و چندان در پی تعمیم دادن نتایج خود به جامعه نیستند(۲۴). قابلیت انتقال بیانگر این است، که یافتههای حاصل از داده ها به مکانها یا گروههای دیگر قابل انتقال باشد(۱۹). منظور آن است که اگر افراد دیگری از همان گروه یا گروههایی مشابه با گروهی که شرکتکنندگان از آن انتخاب شدهاند و خود در تحقیق شرکت نداشتهاند، نتایج تحقیق را بخوانند، تشابه مناسبی میان نتایج تحقیق با تجارب خود بیابند(۲۴).
برای این منظور نتایج تحقیق با افرادی که دارای تجربه سوختگی بوده ولی در مطالعه حاضر شرکت نداشتند در میان گذاشته شد و میزان مطابقت یافتههای حاصل با تجارب آنان بررسی گردید. انجام نمونهگیری با حداکثر تنوع و مقایسه یافتههای مطالعه حاضر با یافتههای مطالعات دیگر در مناطق خارج از محیط پژوهش نیز راه دیگر دستیابی به این معیار بود.
محدودیتهای پژوهش
احتمال خطر «خلق جبری[۶۵]» مفاهیم و درونمایه ها و دخالت تورش وجود داشت که با نظارت دقیق سوپروایزرین و وارسی مراحل کدگذاری توسط تعدادی ناظر خارجی سعی در کنترل آن شد.
اخلاق پژوهش حکم میکند که پژوهشگر خود را کاملاً به مشارکت کنندگان در پژوهش معرفی کند و هدف پژوهش را بازگو نماید. از این رو برخی از مشاکتکنندگان ممکن است ملاحظاتی را در زمینهی ارائهی اطلاعات و داشتههای ذهنی خود داشته باشند که این امر از کنترل پژوهشگر خارج بود.
ملاحظات اخلاقی
سامانه پژوهشی – کشف فرآیند بازگشت بیماران سوختگی به جامعه و ارائه یک مدل- قسمت ۱۲
سطح اول و دوم، کدگذاری باز و محوری
در کدگذاری باز؛ خواندن خطبهخط دادهها، خط کشیدن زیر عبارات و واژههای کلیدی و نوشتن آنها در حاشیه صفحه در ستون تنظیم شده به این منظور و ادغام مرتب آنها با توجه به تشابه مفهومی انجام گرفت. این کدها را کدهای اساسی یا پایه[۴۵] مینامند، زیرا از خود دادههای اصلی و از کلمات به کار برده شده توسط مصاحبه شونده، برای کدگذاری استفاده میشود. از همان آغاز کدگذاری، پژوهشگر تلاش میکند تا حداکثر ممکن طبقات را خلق، دائما آنها را با هم مقایسه نماید. در این مطالعه کدگذاری با استفاده از نرم افزارMAXQDA 10 انجام شد(تصویر۱-۳).
تصویر ۱-۳
نمونهای از کد گذاری سطح اول با استفاده از سیستم کدگذاری نرم افزار MAXQDA 10
ابتدا متن مصاحبهها چندینبار بازخوانی شد تا نوعی ادراک کلی از معانی موجود در آنها به دست آید. از دو روش کد کذاری در این مرحله استفاده شد. یکی با استفاده از زبان و کلمات فرد مصاحبه شونده[۴۶] و دیگری کدهایی که محقق بر اساس مفاهیم موجود در دادهها میساخت.در حقیقت کدگذاری باز فرآیند شکستن دادهها به قسمتهای مجزا با هدف پردازش مفهوم و طبقهبندی آنهاست(۷۲). در حقیقت حرکتی از یک دامنه عینی به انتزاعی یعنی حرکتی رو به بالا از یک داده تجربی به مفهومی انتزاعیتر صورت گرفت. در عین حال، حرکت از سمت انتزاع به عینیت نیز به طور مرتب مورد بازبینی قرار میگرفت تا مشخص شود که آیا کدهای داده شده با دادههای خام تناسب دارد یا خیر. سپس با انجام مقایسههای مداوم و طرح سوالات تسلسلی، فرآیند عنوان گذاری یا تعیین برچسب مفهومی هدایت شد که سبب افزایش انتزاع و سطح پنداشتی مستتر در دادهها گردید.
به عنوان مثال، از متن زیر:
« بعد که اومدیم خونه ، باز خواهرانم تقسیمکار کرده بودند. مثلا هر بار که فیزیوتراپ می یومد، دستهام حسابی زخمی میشد و زخمهام خونریزی میکرد. ملافههام همیشه خونی می شد. خواهر بزرگترم میبرد آنها را میشست تا مادرم زیاد ناراحت نشه. هرکسی یک جوری همکاری میکرد، بالاخره اون اوایل درد جسمانی نمی گذاره آدم زیاد در مورد بقیهی چیز ها فکر کنه، اما بعد که یکم درد های جسمانی تخفیف پیدا می کنه خوب اون یکی دردها به سراغ آدم می یاد..»
کدهای«بازگشت به منزل»، «تقسیمکار برای مراقبت از بیمار»، «خونریزی از زخمهابه دنبال فیزیوتراپی»، «خونیشدن ملافههای بیمار»، «شستشوی ملافههای بیمارتوسط خواهر بزرگتتر»، «جراحت در محل گرفتها به دنبال فیزیوتراپی»، «تخفیف درد با مرور زمان»، «بروز نوع دیگری ازدرد» و «همکاری خانواده» به عنوان کدهای In-Vivo و کد «راهبردهای خانواده» به عنوان کد ساخته شده، استخراج گردید. بر این اساس ۹۵۰ کد اولیه استخراج شد که در طبقات موقت قرار داده شد.
به عقیدهی کوربین و اشتراوس (۲۰۰۸)، تفکیک دو سطح اول و دوم کدگذاری یعنی کدگذاری باز و محوری که در ویرایش قبلی این کتاب (۱۹۹۸) آورده شده، تصنعی بوده و صرفاً با هدف یادگیری در محققین تازهکار صورتگرفته است. در حین کدگذاری باز به طور ناخودآگاه ارتباطات بین مفاهیم نیز در ذهن پژوهشگر شکل میگیرد(۳۰).
در حین کدگذاری، یادآورها نیز نگارش میشدند. یادآور زیر بر اساس پاراگراف فوق در نرم افزار درج گردید.
یادآور
با ورود به منزل مرحلهیدیگری از بازگشت بیماران مبتلا به سوختگی آغاز میشود، که ضمن مشکلات خاص بیمار، حمایتها و تدابیر خانواده در گذر از این مرحله نقش اساسی دارد. دردهای جسمی کمتر شده و نوع دیگری از درد که شاید بتوان اسم آن را درد عاطفی گذاشت بروز میکند. رنج جسمی به سوی رنج ذهنی شیفت پیدا میکند.
در نگارش یادآور فوق الذکر، در بالا در واقع محقق کدهای بدست آمده را با هم مرتبط ساخته است. همچنین در این یادآور فرضیهی «بروز درد عاطفی یا شیفت رنج جسمی به رنج ذهنی در منزل» بر اساس ارتباط این مفاهیم با یکدیگر مطرح شده است که البته در مصاحبههای بعدی مورد بررسی قرار گرفت بر همین اساس کدگذاری محوری نیز به صورت همزمان با کدگذاری باز به صورت تفکر بر ارتباط بین مفاهیم انجام گرفت. در پژوهش حاضر، کدهای سطح اول، مرتب با همدیگر مقایسه شده و کدهای مشابه در یک طبقه قرار میگرفتند؛ آنگاه هر طبقه با سایر طبقات مقایسه میشد تا اطمینان حاصل شود که طبقات از یکدیگر متمایز هستند .علاوه بر سایر تکنیکهای مذکور، همچنان که ذکر گردید، یادآور نویسی نیز در این مرحله کمک میکرد. طبقات اصلی بر اساس ویژگیها و ابعادشان به طبقات فرعی مرتبط شدند. همچنین از طریق فرآیند مقایسهی مداوم محقق سعی نمود، طبقات مشابه را در هم ادغام نماید و طبقات بزرگتر شکل گرفت و دادههای جدید از نظر شباهتها و تفاوتها با طبقات قبلی مقایسه شدند تا طبقات از نظر ویژگیها و ابعاد تکمیل گردند.
در کدگذاری محوری تکیه روی مشخصکردن یک طبقه(پدیده) با مشخصکردن شرایطی که به ایجاد آن میانجامد، قرار دارد که این شرایط عبارت است از:
الف) ساختار(زمینه)، به شرایطی اشاره دارد که در آن مسائل، مشکلات ، حوادث و ارتباطات مرتبط با پدیده قرار گرفته یا بوجود آمده است.
ب) فرآیند، به راهکارهای(استراتژی) کنش/واکنش متقابلی اشاره دارد که در طی زمان افراد، سازمانها و جوامع در پاسخ به مشکلات و مسائل بکار میگیرند.
ج) پیامدها، در نتیجهی وجود یا عدم کنش/ واکنش متقابل افراد در پاسخ به مشکلات و یا مدیریت نمودن وضعیتی خاص ایجاد میشوند.
محققین بر این باورند، اشخاص و گروهها در خلاء زندگی یا عمل نمیکنند، بلکه در چارچوب بزرگتری از شرایط ساختاری قرار دارند و عمل میکنند. ساختار(زمینه) و فرایند الزاما با هم مرتبطند و باید بخشی از توضیح هر پدیده باشند(۳۰).
در حین تجزیه تحلیل دادهها پژوهشگر موفق به کشف متغییرهایی گردید که زمینهی حاکم بر پدیدهی تحت مطالعه بودکه در فصل چهارم به آن پرداخته شده است. به منظور تعیین زمینه و فرآیند از ابزار تحلیلی معرفی شده توسط کوربین و اشتراوس (۲۰۰۸)، تحت عنوان ماتریکس وضعیتی [۴۷] و نیزپارادایم کدگذاری استفاده شد(۶۷).
به عنوان مثال:
طبقهی «سفر به درون و جستجوی خود» از طریق کدهایی که بازگوکنندهی«شرایط، کنش/واکنش متقابل و پیامد» بودند، به شرح زیر معرفی گردید(تصویر۲-۳).
تصویر۲-۳
ماتریکس وضعیتی و پارادایم برای پدیدهی سفر به درون و جستجویخود
در این مرحله پژوهشگر با مطرح کردن سوالات تلاش میکرد تا طبقات و زیر طبقات به یکدیگر پیوند داده شوند. در راستای مثال بالا پس از بحث و مرور متعدد بر ویژگیها و ابعاد پدیدهی فوق؛ طرح سوالاتی نظیر اینکه «چگونه درگیر شدن با پدیدهی سوختگی منجر به تفکر و تعمق بیشتر در مورد خود یا اصطلاحاً سفر به درون در این افراد میگردد؟» منجر به پرسشهای دیگری چون «در شرایط این سفر درونی قربانیان سوختگی با چه پاسخهای مواجه میشوند و از چه استراتژی یا راهبردهایی استفاده میکنند؟»؛ میشد. بدین ترتیب پژوهشگر تلاش میکرد تا ارتباط بین این طبقه با طبقات دیگر را پیدا کند. سپس به دنبال شواهدی در راستای تایید یا رد پاسخها به سوالات در دادهها بود. اگر دادهها پاسخ را تایید میکرد، آنگاه سوالات به فرضیههای کلی و جامع تبدیل میشد. مثلا، «قربانیان سوختگی در جریان تفکر روی شرایط جدید زندگی خود به مقایسه خود فعلی با خود قبلی و یا مقایسهی خود با دیگران دست میزنند و بر اساس تجزیه تحلیل ذهنی، موقعیتی را برای خود تعیین میکنند که پایهی انتخاب آنها برای تصمیمگیری یا فعالیتهای بعدیشان است». فرضیهی دیگر این بود «قربانی سوختگی بر حسب موقعیتی که برای خود تعریف میکند، به سطحی از تعادل دستمییابد»، لذا در نهایت به دنبال این کنکاشها که حاصل مقایسهی مداوم در تمام کدهای سطح اول، دسته بندی کدهای مشابه در یک طبقه و انتخاب نامی انتزاعی برای آنها بود؛ طبقات محوری تشکیل میگردید. هرچند که در مرحلهی بعدی با بررسی بیشتر و پس از بحثهای متعدد بین پژوهشگر و اساتید این طبقه به لحاظ سنخیت نزدیک و همپوشانی بعضی از ویژگیها در طبقهی «مکانیابی» ادغام شد.
در تمامی این مراحل استفاده از ثبت یادآور، فرآیند مقایسهی مداوم، نمونهگیری نظری برای تکمیل ویژگیها و ابعاد و همچنن استفاده از دیاگرامها برای کشف فرآیندها و تعاملات، مکمل کار تجزیه و تحلیل بود. لازم به توضیح است که جریان کار محقق برای نهایی کردن طبقات محوری در حرکت از استقرا به قیاس و برعکس در نوسان بود و بارها این طبقات تغییر یافتند.
طبقات محوری
آسیب سوختگی
پاسخ به تهدیات
عوامل موثر درونی، بین فردی و بیرونی
درهم ریختن خود
هوشیاری
بازسازی خود
زیستن
سفر به درون و جستجوی خود
عادت کردن
فعالیت های ذهنی
منابع انرژی
ورود به جریان زندگی
سطح سوم، کدگذاری انتخابی
مرحله کدگذاری انتخابی عبارت از فرآیند هماهنگ سازی[۴۸] و تلطیف[۴۹] تئوری و روندی است که طی آن طبقات به طبقه مرکزی مرتبط میشوند و نظریه را شکل میدهند. نتیجهی نهایی در این مرحله، تبیین یک یا دو طبقه اصلی است که تمام طبقات فرعی به آن باز میگردد و مبنای چارچوب پنداشتی نظریه را خواهد ساخت(۲۷). در این مرحله، تحلیلگر عهدهدار وظیفهی هماهنگ سازی دادهها حول و حوش یک مضمون یا درونمایه اصلی و مرکزی، فرضیه و داستانی میشود تا بدین وسیله به خلق تئوری برسد. برای تحقق این امر، تحلیلگر یک طبقه اصلی یا مرکزی را انتخاب کرده و سپس تمام طبقات دیگر را به این طبقه اصلی و مرکزی و در عین حال به سایر طبقات ربط میدهد. یادآورنویسی، نقشی مهم در موفقیت این مرحله دارد(۷۵).
کدگذاری انتخابی شبیه کدگذاری محوری است که در واقع، طبقات بر اساس ویژگیها، ابعاد و ارتباطات خاص خودشان طراحی میشوند و تنها تفاوت در این است که هماهنگسازی در یک سطح انتزاعیتری از تحلیل رخ می دهد(۲۹). در حالی که، کدگذاری محوری در پی مفهومپردازی بر روی دادههای تجربی اولیه و خامِ حوزهی تحت تحقیق است؛ کدگذاری انتخابی، ارتباطات بین کدهای اولیه را مفهوم پردازی کرده و به صورت فرضیههایی هماهنگ با تئوری پدیدار شده در میآورد. لازم بهذکر است که کدگذاری انتخابی غالبا به طور همزمان با کدگذاری محوری با عنایت به کشف ارتباطات مفهومی میان طبقات و ویژگیها شکل میگیرد(۳۱). نتیجهی طی کردن این مراحل، رسیدن به طبقه مرکزی یا اصلی است.
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت pipaf.ir مراجعه نمایید. |